loading...
تنهایی
admin بازدید : 46 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)

دلم گرفته 

امروز دلم گرفته و بسیار غمگینم و دلم از جدایی ترس دارد ، با خدای خود ناله کردم تا با لطف خودش 

چاره ساز شود!!!!

اه ای خدای من کاش یکی را می فرستادی تا به درد دلم گوش نهد!!!

امروز به زجر و خون دلی که مجنون خورد پی میبرم و میگریم!!!

آری میگریم تا سبک شوم!!!

امروز ترس همه وجودم را گرفته

ترس از جدا کردن من از کسی که برایش جانم ناقابل است !!!

امروز به هزارانکس 

 حسودی میکنم و با خود میگویم چرا من نیز به جمع آن هزار تن نمی پیوندم ؟؟؟

آری این لحظه که میگذرد بر من لحظه تلخی است لحظه ای تلختر از زهر!!! 

کاش معشوقم الان اینجا بود تا باری از غمم بردارد و به من آرامش دهد !!!

مگر این دلم چه میخواهد ای خدا؟؟؟ 

تو نیک آگاهی و از موج خون گرفته دلم آگاهی کمکم کن کمکم کن کمک!!!

لحظه اکنون بر من سنگین است و تاب نوشتن ندارم!!!

دوست داشتم که اکنون یارم اینجا بود تا سر به شانه اش گذارم و آرام بخوابم فارغ از غم!!! 

افسوس که زمانه دسیسه میکند و هجر می افکند تا عاشق بسوزد!!!

باز تو را میخوانم ای خدایی که بر همه چیز قادری بنده ای با درد آمده و درب تورا میکوبد 

این بنده خطاکار چونان درب درگاهت بکوبد تا پاسخش

گویی و تا از فضل تو نصیب نگیرد حلقه از دست رها نسازد ...

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 29
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 18
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 64
  • بازدید سال : 98
  • بازدید کلی : 3,372